وقتی خدا داشت بدرقه ام میکرد.........
 
عشق به پاکی شبنم
 
 
پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 11:32 ::  نويسنده : باران

تنها بیا
همراهت بیاورابرها را
کویرتشنه است
نه پرنده حوصله پروازدارد
و نه شترها نای دویدن در انتهای سراب
... مارها می خزند بر اندام مرگ
نه ...! "تو هم نمی آیی ... !!
.....
می ماند کویرولبهای تشنه من
که در حسرت بوسه ای
یخ می زند درهمهمه زمستانی "چشمهایت!!!!!!!!!!

======================

سرت را بالا بگیر
سینه را سپر کن
صدایت را بینداز ته گلوت
و فریاد بزن :
من فراموشش کردم
بعد راست بینی ات
رو بگیر بالا
تا ته بی نهایت برو ...
بعد تو دلت بگو
خر خودتی...
یادمه

======================

شـبگردی می‌کنــم....

صدای


نفــس‌هایـت را از پشـت


پنــجره و دیواری می‌شـنوم..


آسوده بخواب


…نازنیــنم


…تنها خانه‌ی من اسـت که در آتـش می‌سـوزد

===================

وابستگی چه زود اتفاق میفته
قبل از اینکه بفهمی ؛ راه برگشت رو گم کردی

==========================

 

 

از نور خورشید تنها سبز کردن دانه را دیدیم و زبان به تحسین گشودیم
اما هرگز قدرت آن در روان ساختن آبی زلال از یخی سرد و بی جان که زیر همان دانه سبز شده جاریست را درک نکرده ایم .............

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق به پاکی شبنم و آدرس baranfaridi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان